جویای تبریزی

جویای تبریزی

شمارهٔ ۲۴۵

۱

نه همین نرگس زچشم می پرستش جام یافت

سرو هم از نخل قدش خلعت اندام یافت

۲

ماند در دل اضطراب عشقم آخر برقرار

چون رگ گل موج می در ساغرم آرام یافت

۳

مدتی چون ماه نو از غم دل خود خورده است

هر که از گردون لب نانی به صد ابرام یافت

۴

پرده های چشم او از جوش حیرت خشک ماند

رخصت نظاره ات تا دیدهٔ بادام یافت

۵

داد گل را رنگ و می را نشئه، مینا را شراب

از لبش در خورد استعداد هر کس کام یافت

۶

از تواند اهل چمن هر یک به انعامی نهال

غنچه بو، گل رنگ، نرگس جام و سرو اندام یافت

۷

کوه تمکینش چو جویا سایه بر دریا فکند

جوهر آیینهٔ موجش ز بس آرام یافت

تصاویر و صوت

نظرات