
جویای تبریزی
شمارهٔ ۴۶۲
۱
بگذشت نوجوانی و جسم نزار ماند
گردی درین ره از پی آن شهسوار ماند
۲
رو داد وصل یار و همان دل فسرده ایم
این غنچه ناشگفته درین نوبهار ماند
۳
افسوس از دلی که ز بیدردی آرمید
آسوده خاطری که زغم بیقرار ماند
۴
هرگز نشد شکفته دل داغدار ما
این لاله غنچه در چمن روزگار ماند
۵
جویا شباب رفت و به دل حسرتم گذشت
گل رخت بست ازین چمن و خارخار ماند
نظرات