جویای تبریزی

جویای تبریزی

شمارهٔ ۶۷۲

۱

شب که در ساغر شراب ارغوان افکنده بود

پیش رویش باده را آتش بجان افکنده بود

۲

بکر معنی کز زبانم برگ جلوه ساز

از قماش لفظ بر رو پرنیان افکنده بود

۳

ماه را امشب فروغ حسن عالم سوز یار

تشت رسوایی ز بام آسمان افکنده بود

۴

غنچه را بی اعتدالیهای باد صبحدم

پرده از رخسارهٔ راز نهان افکنده بود

۵

دیدهٔ بد دور کامشب ناوک مژگان یار

ابروش را شور در بحر کمان افکنده بود

۶

چشم بازیگوشش از بس نازپرورد حیاست

خویش را دانسته در خواب گران افکنده بود

۷

هر که جویا بود در تعریف خود رطب اللسان

در حقیقت خویشتن را بر زبان افکنده بود

تصاویر و صوت

نظرات