
جویای تبریزی
شمارهٔ ۷۳۱
۱
به فکر نام مباش اینقدر همین زنهار
به زیر سنگ منه دست از نگین زنهار
۲
مباش بر من دل خسته خشمگین زنهار
مشو مشابه گلهای آتشین زنهار
۳
مرو چو سنگ سوی زیردست خود از جای
مخور به شیشهٔ دلهای نازنین زنهار
۴
بود به نام خدا سک نقد دلها را
به هرزه خرج مکن نقد اینچنین زنهار
۵
به عرش می رسد آن کس که میرود از خویش
ممال پای در این راه بر زمین زنهار
۶
تو تا به چند نیاسایی از دل آزاری
تو آهوان حرم را مکن کمین زنهار
۷
مبر ز خیره نگاهی به پردهٔ شرمش
مزن به شمع مراد من آستین زنهار
۸
ترا که جبهه ات آیینهٔ بهشت نماست
نهان مدار به دیوار بست چین زنهار
۹
مرو به درگه دونان برای نان جویا
هزار نیش مخور بهر انگبین زنهار
نظرات