جویای تبریزی

جویای تبریزی

شمارهٔ ۷۶۰

۱

ز حیرت ماند در بند چکیدن گوهر کوشش

وگرنه قطرهٔ آبی است از شرم بناگوشش

۲

گشود آخر به زور شوخی آن قفل معما را

سخن موج تپش زد بسکه در لبهای خاموشش

۳

همآغوش تو یکبار آنکه شد چون چشم قربانی

پس از مردن بماند تا قیامت باز آغوشش

۴

تکلف بر طرف سرچشمهٔ حیوان به جوش آمد

چو گشتند از تکلم موجزن لبهای می نوشش

۵

شبیه مجلس تصویر باشد بزم او امشب

به سوی هرکه اندازم نظر گردیده مدهوشش

۶

ز بس بگداخت از شرم بیاض گردنش جویا

چنان کز گل چکد شبنم چکیده گوهر از گوشش

تصاویر و صوت

نظرات