کمال‌الدین اسماعیل

کمال‌الدین اسماعیل

شمارهٔ ۲۷۸ - ایضا له

۱

برون رفتم از خانه دی نگهبان

تهی بود از آیندگان کوی من

۲

فرو رفته با خود به اندیشه یی

جوانی درآمد ز پهلوی من

۳

گرانی به بالا دو چند اشتری

هر انگشت او چون دوبازوی من

۴

حمایل زپولاد در گردنش

چنان قطرۀ آب از جوی من

۵

بزد دست و پولاد روشن زبر

برآهخت و آورد رخ سوی من

۶

چو نزدیک شد بی محابا کشید

برهنه بیکبار در روی من

۷

چو از پر دلی من نرفتم ز جای

نه آژنگی آمد در ابروی من

۸

بر آهخت تیغ و بیازید دست

یکی پاره بگرفت از موی من

۹

عطا دادم او را ز خود اندکی

ز شادی ببوسید زانوی من

تصاویر و صوت

نظرات