
کمالالدین اسماعیل
شمارهٔ ۳۱۷ - وله ایضا
۱
ای کریمی که در آفاق جهان
نیست چون صیت تو عالم گردی
۲
بحر با همّت تو بسته کفی
صبح با خاطر تو دم سردی
۳
طرفه دردیست فراقت الحق
که دهد یاوری هر دردی
۴
پای مردیم طمع بود ز صبر
خود کسی دید چنان نامردی
۵
کاش چندانش درنگی بودی
که دلم شربتی از غم خوردی
۶
غم هجران تو با من زین بار
بیش از ین پیشترم آزردی
۷
نه بر آن گونه بیازرد مرا
که ازین پیشترم آزردی
۸
آنچنان گرد برآوردم از من
که ز من نیز نخیزد گردی
۹
بودی از شوق گران بار ار نی
باد خود سوی توام آوردی
۱۰
از پی وصل چنان هجر چنین!
آری بی خار نباشد وردی
تصاویر و صوت

نظرات