کمال‌الدین اسماعیل

کمال‌الدین اسماعیل

شمارهٔ ۳۲۳ - وله ایضا فی مذمة الدّنیا

۱

تا کی این رنج روزگار بری ؟

بار این پیر نابکار بری؟

۲

جهد کن تا ز موج خیز بلا

کشتی عمر بر کنار بری

۳

امن جانها ز حصن اسلامست

کوش تا جان درین حصار بری

۴

ترسم از گلبن جهان به طمع

گل نچینیّ و زخم خار بری

۵

روزگار تو زان عزیزترست

که تو اندوه فخر و عار بری

۶

مال و نعمت ترا بدان دادند

که تو در بندگی بکار بری

۷

نه بدان تا تو ساز جنگ کنی

یا که او را بکارزار بری

۸

به شترمرغ مانی ای خواجه

نه بپّری همی نه بار بری

۹

روزگارت ببرد عمر و هنوز

تو بر آنی که روزگار بری

۱۰

خوش بود خواب و لذّت مستی

باش تا کیفر خمار بری

۱۱

به زبانی همه دروغ و دغل

دهدت دل که نام یار بری؟

۱۲

آفرینش ترا برد فرمان

گر تو فرمان کردگار بری

تصاویر و صوت

نظرات