
کمالالدین اسماعیل
شمارهٔ ۳۷ - ایضاًله
۱
امیر مقبل عالم که تا جهان بودست
بجز در آینده مانندۀ تو ننمودست
۲
گشاد تیر تو بست دستها که بربستست
زبند رمح تو بس کارها که بگشودست
۳
هزار بار ببازی سنان نیزۀ تو
هلال را زفلک همچو حلقه بر بودست
۴
اگر چه قدر ترا من بر آسمان دیدم
چنین که می شنوم زان بسی بیفزودست
۵
بساط حضرت عالی که بوسه جای منست
ز نقل سایۀ من مدّتیست کاسودست
۶
ندام از چه سبب لطف میر چندین گاه
مرا ز روی کرم پرسشی نفرمودست
۷
خطاست ، نسبت تقصیر با تو نتوان کرد
اگر تواند بودن زبخت من بودست
نظرات