افسر کرمانی

افسر کرمانی

شمارهٔ ۱۴۶

۱

چو ماه روی تو را در خیال می نگرم

دگر خیال بود هر چه هست در نظرم

۲

اگر تو را لب لعل است لؤلؤ شهوار

من از خیال لبت چون عقیق خون جگرم

۳

اگر تو سرو بنی، من تذرو نغمه تراز

اگر تو شاخ گلی من چو بلبل سحرم

۴

گرم تو اوج دهی بر سریر نه فلکم

گرم تو پست کنی کم ز خاک رهگذرم

۵

گر التفات توام پایمرد لطف شود،

به ملک نظم یکی شهسوار تاجورم

۶

اگرچه ملک خرابم ولی به همت دوست،

در اوج شاعری آزرم ابر پرگهرم

۷

همان درخت کهن عمر دیرسالم من

که سنگ جور تو ریزد شکوفه و ثمرم

۸

نمک به منطق شیرین من شود شکر

چو بر زبان گذرد نام شاهد شکرم

۹

ز یمن دولت دلدار افسرا، هر شب

در آسمان همه شعرا چو شعر می شمرم

تصاویر و صوت

دیوان افسر کرمانی به کوشش عبدالرضا افسری کرمانی - عبدالرضا افسری کرمانی - تصویر ۱۱۰

نظرات