
خاقانی
غزل شمارهٔ ۱۱۴
۱
دل زخم تو را سپر ندارد
آماج تو جز جگر ندارد
۲
شرط است که بر بساط عشقت
آن پای نهد که سر ندارد
۳
وین طرفه که در هوای وصلت
آن مرغ پرد که پر ندارد
۴
عشق تو چو چنبر اجل شد
کس نه که بر او گذر ندارد
۵
در درد توام، تو فارغ از من
کس دردی ازین بتر ندارد
۶
خاقانی از آن توست دریاب
کو جز تو کسی دگر ندارد
تصاویر و صوت

نظرات