خاقانی

خاقانی

غزل شمارهٔ ۱۷۷

۱

آباد بر آن شب که شب وصلت ما بود

زیرا که نه شب بود که تاریخ بقا بود

۲

بودند بسی سوختگان گرد در او

لیکن به سرا پردهٔ او بار مرا بود

۳

من سایه شدم او ز پس چشم رقیبان

بر صورت من راست چو خورشید سما بود

۴

بر چشم من آن ماه جهان‌سوز رقم بود

بر عشق وی این آه جهان‌سوز گواه بود

۵

از وی طلب عهد و ز من لفظ بلی بود

از من سخن عذر و ازو عین رضا بود

۶

بیرون ز قضا و ز قدر بود وصالش

چه جای قدر بود و چه پروای قضا بود

۷

هر نعت که در وصف مثالش بشنودم

با صورت وصلش همه آن وصف خطا بود

۸

من شیفته از شادی و پرسان ز دل خویش

کای دل به جهان اینکه مرا بود کرا بود

۹

من بودم و او و صفت حال من و او

صاحب خبران صبحدم و باد صبا بود

۱۰

تا لاجرم امروز سمر شد که شب دوش

پروانه‌ای اندر حرم شمع صفا بود

۱۱

آواز ز عشاق برآمد که فلان شب

معراج دگر نوبت خاقانی ما بود

تصاویر و صوت

دیوان خاقانی شروانی، کتابفروشی خیام 2537 - حسان العجم افضل الدین ابراهیم بن علی خاقانی شروانی - تصویر ۳۹۷
دیوان خاقانی شروانی به اهتمام دکتر میر جلال‌الدین کزازی ـ ج ۲ (غزلها، قطعه ها، چارانه ها و سروده های عربی) - خاقانی شروانی - تصویر ۱۳۳
دیوان خاقانی شروانی (مطابق نسخه خطی ۷۶۳ هجری) - حسن العجم افضل الدین بدیل بن علی شروانی - تصویر ۴۴۸
دیوان خاقانی شروانی به اهتمام ضیاء الدین سجادی - افضل الدین بدیل بن علی نجار - تصویر ۷۲۷

نظرات