
خاقانی
غزل شمارهٔ ۱۹۸
۱
فتادهام به طلسم کشاکش تقدیر
نه گرد خانه به دوشم نه خاک دامنگیر
۲
دل رمیده و شوق بهانه خود دارم
که دیده است دو دیوانه را به یک زنجیر
۳
چه طرفها که نبستم ز رهنمائی دل
دلیل رهزن من مست خواب و راه خطیر
۴
خدا زیارت فتراک دل نصیب کناد
رمیده خاطرم از دام راه بیتاثیر
۵
نفس کشیدن مرغ اسیر پرواز است
مباد صید رهائی شوی ز دام صفیر
۶
دلی که بال و پری در هوای خاک بزد
ندید خواب شکفتن چو غنچهٔ تصویر
۷
ز سینه تا به لب آئین نیشتر دارم
حدیث از جگر پاره میکنم تفسیر
۸
تو کز تفحص عنقا غبار خواهی شد
چرا غزال قناعت نمیکنی تسخیر
۹
ز فیض دولت بیدار دیده میخواهم
که صبح را دهم از گریه توشهٔ شبگیر
۱۰
تو خاقنی که به تاراج امتحان رفتی
ز گرد کورهٔ وارستگی طلب اکسیر
تصاویر و صوت

نظرات