خاقانی

خاقانی

غزل شمارهٔ ۲۵۲

۱

امروز دو هفته است که روی تو ندیدم

و آن ماه دو هفت از خم موی تو ندیدم

۲

ماه منی و عید من و من مه عیدی

زان روی ندیدم که به روی تو ندیدم

۳

چون بوی تو دیدم نفس صبح و ز غیرت

در آینهٔ صبح به بوی تو ندیدم

۴

تن غرقهٔ خون رفتم و دل تشنهٔ امید

کز آب وفا قطره به جوی تو ندیدم

۵

سگ‌جان شدم از بس ستم عالم سگ‌دل

روزی نظری از سگ کوی تو ندیدم

۶

با درد فراق تو به جان می‌زنم الحق

درمان ز که جویم که ز خوی تو ندیدم

۷

بر هیچ در صومعه‌ای برنگذشتم

کانجا چو خودی در تک و پوی تو ندیدم

۸

پای طلبم سست شد از سخت دویدن

هر سو که شدم راه به سوی تو ندیدم

۹

خاقانی اگر بیهده گفت از سرمستی

مستی به ازو بیهده گوی تو ندیدم

تصاویر و صوت

دیوان خاقانی شروانی، کتابفروشی خیام 2537 - حسان العجم افضل الدین ابراهیم بن علی خاقانی شروانی - تصویر ۴۳۱
دیوان خاقانی شروانی به اهتمام دکتر میر جلال‌الدین کزازی ـ ج ۲ (غزلها، قطعه ها، چارانه ها و سروده های عربی) - خاقانی شروانی - تصویر ۱۸۴

نظرات