خاقانی

خاقانی

غزل شمارهٔ ۹۶

۱

عشق تو چون درآید شور از جهان برآید

دل‌ها در آتش افتد؛ دود از میان برآید

۲

در آرزوی رویت، بر آستان کویت

هر دم هزار فریاد از عاشقان برآید

۳

تا تو سر اندر آری، صد راز سر برآری

تا تو به بر درآئی، صد دل ز جان برآید

۴

خوی زمانه داری ممکن نشد که کس را

یک سود در زمانه بی‌ صد زیان برآید

۵

کارم بساز؛ دانم بر تو سبک نشیند

جانم مسوز؛ دانی بر من گران برآید

۶

هر آه کز تو دارم آلودهٔ شکایت

از سینه گر برآید هم با روان برآید

۷

خاقانی است و جانی از غم به لب رسیده

چون امر تو درآید هم در زمان برآید

تصاویر و صوت

دیوان خاقانی شروانی به اهتمام دکتر میر جلال‌الدین کزازی ـ ج ۲ (غزلها، قطعه ها، چارانه ها و سروده های عربی) - خاقانی شروانی - تصویر ۱۴۰
دیوان خاقانی شروانی به اهتمام ضیاء الدین سجادی - افضل الدین بدیل بن علی نجار - تصویر ۶۵۶

نظرات

user_image
فرناز
۱۳۹۲/۰۸/۲۳ - ۰۹:۴۸:۰۷
این شعر واقعا زیباست