
خالد نقشبندی
قطعه شماره ۴
۱
داد از تظلم فلک حقه باز داد
چندین هزار خرمن هستی به باد داد
۲
در گلشن وجود شکفته نشد گلی
کآخر ورق ورق نه به خاک فنا فتاد
۳
این معدن مروت و این کان عقل و هوش
این بحر حلم و منبع عرفان و عدل و داد
۴
جانش که طوطی چمن خلد بود، شد
آخر به آشیانه اصلی خویش شاد
۵
یعقوب بود، یوسف زندان مرگ شد
سر در ره وفا شه دادگر نهاد
۶
تاریخ رحلتش ز خرد جستم و ز علم
اول دریغ گفت و پس آنگه بگفت داد
نظرات