خیام

خیام

رباعی شمارهٔ ۵۴

۱

آنان که محیط فضل و آداب شدند

در جمع کمال شمع اصحاب شدند

۲

ره زین شب تاریک نبردند برون

گفتند فسانه‌ای و در خواب شدند

تصاویر و صوت

نسخهٔ چاپی و مصور رباعیات خیام - تصحیح فروغی، تصاویر محمد تجویدی، خط جواد شریفی - امیرکبیر - ۱۳۵۴ » تصویر 37
غلام حسین امیرخانی - آنانکه محیط فضل و آداب شدنددر جمع کمال شمع اصحاب شدندره زین شب تاریک نبردند برونگفتند فسانه‌ای و در خواب شدند
داوود ملک زاده :
محمد علی قدمیاری :
زهرا بهمنی :
نازنین بازیان :
علی قلندری :

نظرات

user_image
ناشناس
۱۳۸۷/۰۲/۱۵ - ۲۱:۱۰:۵۱
هوبعضی به این رباعی اشکال وارد کرده اند که اینطور نیست که اهل فضل فسانه گفته باشند البته منطقی است که اهل فضل بردیگران فضیلت دارند اما" ره زین شب تاریک نبردند برون" هم درست است چه گفته شده حقیقت یا عشق در سکوت و در پس همه دانسته های ذهنی وعقلی متجلی میشود (اهل فضل با این دانسته ها سروکاردارند ) بقول مولوی چون فلم بر شرح این حالت رسیدهم قلم بشکست و هم کاغذ دریدنظیر این معنی در آثار عرفانی بسیار آمده معلومست که با لمس حقیقت واز تجربه گفته اند
user_image
فرهاد
۱۳۸۷/۰۳/۰۵ - ۰۲:۰۱:۲۰
خیام دانشمند است و شاعر. تعجبی ندارد که تصورات خشکمغزان را با توانایی بی بدیلش در شعر و آنهم تنها با چند کلمه اسیر تفکر برتر خود نماید و طنز خورد کننده ای را هم چاشنی آن :) بنگرید که چگونه در بیت اول کلمات عربی و تعابیر عرفانی مانند محیط، آداب، فضل، کمال، جمع، شمع، و اصحاب، که ظاهرن دارای بار معنایی سنگینی هستند را پشت سر هم ردیف میکند، و در بیت دوم تنها با کلمات فارسی، به سادگی و به روانی همه آن حباب معنوی و عرفانی بالا را یکسره میشوید (آنها که اینهمه ادعای معنویت دارند رازی را کشف نکردند، افسانه هایی سر هم کردند و خود از میان رفتند).به نظر من این یکی از زیباترین شعر های خیام است. درود :)
user_image
فرهاد
۱۳۸۷/۰۳/۰۵ - ۰۲:۱۱:۵۰
ناشناس، اگر درست بنگری و پرده تعصب را کنار بزنی میبینی که خیام نه تنها عارف نیست بکله آنها را در این رباعی به سخره گرفته است! بیت اول دقیقن عارفان را هدف میگیرد (آنان که در جمع کمال شمع اصحاب شدند) و در بیت دوم میگوید که چکاره هستند. این نظر خیام است، شما اگر دوست ندارید، تفسیر به رای نکنی.)
user_image
سید عبدالنبی
۱۳۸۷/۰۵/۰۲ - ۰۵:۲۰:۱۸
با دروداز زیبا ترین اشعار خیام و اندیشه های انسان است؛مانند این شعر حافظ که میفرمایند:جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنهچون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند بدرود
user_image
علی
۱۳۸۷/۱۲/۲۶ - ۰۹:۲۶:۱۸
درود بر فرهاد عزیز،بسیار زیبا معنا کردی. مروری بر سایر اشعار خیام می تواند تاییدی بر تفسیر فرهاد باشد.
user_image
آمیس
۱۳۸۸/۰۲/۱۳ - ۰۲:۰۸:۵۹
سلام؛ لطفاً خطاب به همدیگه چیزی نگیم تا هر کسی بتونه نظر خودش رو با آزادی کامل فکری بیان کنه همونطوری که حضری مولوی رحمت اله علیه فرموده : "هر کسی از ظن خود شد یار من از درون من نجست اسرار من"من هم نظر و برداشت خودم رو از رباعیات حکیم عمر خیام که از نظر من خیلی قابل احترام و دانشمند بزرگیه می نویسم و معتقدم اگر سخنان این بزرگان (شعرا و دانشمندان نامی) خدایی نبود بعد از این همه قرن باقی نمی موند و تا حالا از بین رفته بود و به دست ما نمی رسید.به نظر من این بیت این معنی رو می رسونه که همه آدمها حتی آدمهای صاحب فضل و کمال و دانشمندانی که بهترین، بالاترین و سرامد دوران خودشون بودند با آنهمه دانایی و توانایی درگذشتند و نتوانستند از دام مرگ فرار کنند و حالا فقط داستان و حکایتی از اونها باقی مونده . در احادیث هم داریم که هر دردی چاره و درمان داره الا مرگ.
user_image
man
۱۳۸۸/۰۳/۰۴ - ۰۶:۱۷:۲۸
درین رباعی القاب ادبا و فضلا را به اصطلاح خودشان می‌گوید:آنان که «محیط فضل و آداب شدنددر جمع کمال شمع اصحاب شدند»به زبان خودش القاب و ادعای آنها را خراب می‌کند:ره زین شب تاریک نبردند به روزگفتند فسانه‌ای و در خواب شدند!
user_image
خلیل فتحی
۱۳۸۹/۰۳/۰۴ - ۰۲:۲۶:۵۳
با سلامشعر اصلی از دیدگاه بنده:آنانکه محیط فضل و آداب شدنددر جمع کمال شمع اصحاب شدندره زین شب تاریک نبردند به روزخواندند فسانه‌ای و در خواب شدنددر بیت دوم همیشه پایان شب به روز است و آوردن کلمه "برون" بدلیل اینکه این کلمه پایان شدن را می رساند درست نبوده و این کار همیشگی بشر است است که از اسرار الهی آگاه نبوده ونخواهد بود و بایستی تکرار پذیری این امر همیشه نمایان باشد. بنابراین اگر تامل و فکر خود را در این امر به "شب" تفسیر کنیم همانا پی نبردن به این اسرار تا پایان عمر و پدیدار شدن "روز" با اتمام زندگی ما و پرده برداشتن از این اسرار در عالم دیگر پایان می یابد. و در این جهان همیشه "شب" است.در مصراع دوم این بیت نیز کلمه "گویند" یک امر تازه ای بشمار می آید. این در حالی است که فسانه همیشه خوانده می شود نه گفته می شود. چون قبلا خوانده شده اند و سینه به سینه به ما رسیده است. و این همان عدم درک ما از اسرار الهی است.موفق باشید
user_image
مزدک
۱۳۸۹/۰۴/۳۱ - ۱۵:۰۲:۰۹
من نظر شخصی خودمو می نویسم البته تعصبی نسبت بهش ندارم و ممکنه اشتباه باشه.در بیت اول میگه آنان که محیط فضل و آداب شدند ، به نظرم یعنی آنان که دور یا اطراف فضل بودند و به درون آن راه نیافتند . در جمع کمال شمع اصحاب شدند . یعنی در جمع افراد با کمال فقط توانستند در محیط پیرامون آنها شمعی را برای آنها روشن نگاه دارند. در بیت دوم میگه که اینگونه افراد چون خودشون اهل فضل نبودند و فقط ادعاشو داشتن راه به جایی نبردند و با اینکه تلاش مختصری کردند نابود شدند و نامی هم ازشون باقی نموند.لطفا نظرتون رو چه خوب و چه بد حتما بنویسید. ممنون
user_image
آریایی
۱۳۸۹/۰۸/۰۲ - ۱۰:۲۹:۵۴
به نظر من در این رباعی خیام به صراحت به جنگ صوفیان و زاهدان رفته و در بیت اول هم با کلامی کاملا مدبرانه کلمات قلنبه سلنبه ی عربی رو که صوفیان استفاده می کردند رو با کنایه ای عمیق بهشون پس میده و د بیت دوم که میگه ره زین شب تاریک نبردند به... کاملا به وضح خط بطلانی بر تمام عقاید و حرفاشون زده و افسانه خونده .من واقعا تعجب میکنم از بعضی از این دوستان که چنین برداشت های اشتباهی از چنین رباعی واضحی میکنن با تشکر
user_image
فرهاد
۱۳۸۹/۰۸/۲۲ - ۱۲:۰۴:۴۰
نظر آقای خلیل فتحی درست است: (ره زین شب تاریک نبردند به "روز") درست میباشد.
user_image
سارا
۱۳۸۹/۰۹/۲۵ - ۰۸:۰۹:۰۸
دریافت شخصی من از این شعر به دو صورت است.اول: خیام در این شعر به فانی بودن انسان و این که هیچ کس(حتی فاضل و ادیب) از این قاعده مستثنی نیست اشاره کرده.دوم : ناتوانی انسان در کشف واقعیت .( این ناتوانی در همه وجود دارد حتی در انسان هایی که به فضل و ادب احاطه دارند )
user_image
مراقبی
۱۳۹۰/۰۱/۲۳ - ۰۱:۴۴:۴۹
با درودپیرامون این رباعی، و بطور کلی رباعیات خیام، به این نکته توجه کنیم که خیام در سده ای می زیست که سلجوقیان متعصب و دشمن هر دگراندیشی، عرصه را بر خردمندان تنگ کرده بودند. فلسفه نیز از دیرباز مورد نفرت و دشمنی متصوفه و زاهدان و.. .بود یکسونگران تنها خود را عالم و فاضل می داستند و کسانی چون خیام را دهری! ارج بنهیم خیام را، به ویژه در این رباعی که یکسونگران را چنین به سخره می گیرد و بزرگداشت او را در28 اردیبهشت
user_image
سید حسین
۱۳۹۰/۰۱/۳۱ - ۰۸:۳۸:۵۵
میگه ره زین شب تاریک نبردند به روز نه برون لطفا دقت کنیده
user_image
ندا
۱۳۹۰/۱۰/۱۴ - ۰۳:۳۲:۰۲
در این بیت خیام ویژگی افرادی را ذکر میکند که به گفته خودش (( اقیانوس فضل و آداب )) هستند .این افراد خوب کسی جز زاهدان و شیخان نمیتوانند باشند . چرا که کسی جز آنها نمیتواند چنین ویژگی یا بهتر بگم چنین کنایه ای برازنده اش باشد . بارها و بارها قرینه های این مفهوم در ابیات خیام آمده .بعد خیام میگه این افراد ((افسانه گفتند و مردند )) .یعنی اینکه شیخان و زاهدان نه تنها نتوانستند به حقیقتی دست پیدا کنند بلکه آنچه که گفتند هم همگی خطا و دروغ و افسانه بوده است . از همین قرینه افسانه بودن گفته ها میفهمیم خیام اصطلاح ((محیط یا اقیانوس فضل و آداب )) را با کنایه به افراد مدنظرش گفته و آنها را به نوعی دروغگو و شیاد خطاب کرده .
user_image
کمال
۱۳۹۰/۱۱/۳۰ - ۰۴:۲۷:۱۸
خیام خودش تو ضیح داده :اسرار ازل را نه تو دانی و نه من .......وین شرح معما نه تو خوانی ونه من به نظر می یاد منظورش اینه... اونایی هم که فکر می کردن می دونن اشتباه کرده وفقط افسانه ای گفتند و رفتند
user_image
علی رضا
۱۳۹۱/۰۱/۲۶ - ۰۸:۱۸:۱۶
سلام من به همه نظرات احترام میگزارم ولی فکر نکنم هیچ کدوم از شما در حدی باشید که بخواید استاد خیام رو نقد کنید و شما سعی کنید به دادن درس ادبیات توی مدارس ادامه بدید . موفق باشید.
user_image
ص...ن
۱۳۹۱/۰۴/۲۴ - ۰۲:۵۶:۰۱
خیام م یبیند کهاین محیط های فضل و آداب و این شمع و فروغ اصحاب، هیچ یکرهیافتی نجسته اند، شب همان شب است و تیرگی غلبه دارد، امیدکورسویی نیست. زمانه آنقدر تیره و دلمرده است که ره به جایینمیشود برد! غول تفکر شریعت، غزالی ناگزیر گوشه گیری میکند،ناصر خسرو از واهمة جان، و برای گریز از سایة وحشت حکومتو تفتیش عقاید، بیست سال بی مکان میشود. گروهی برای ماندنو نابود شدن، به ترور پناه میجویند، حکومتیان در نبرد خونین وزشت ماندگاریشان، از جنازة فداییان و رافضیان مناره بر پا م یکنندو بر فراز آن مؤذن حکومتی صلای حی علی الصلوه سر م یدهد!خیام در خود میشود، گوشه گیر و تر شروی، مأیوس و پر واهمهکه برهان قاطع همة نظریه پردازان سلاح است و مرگ! اندیشهکورسو میزند، واهمة سوختن، بیم از رنج مثله شدن و در آتشارتداد سوختن، کور سو را به خاموشی م یکشاند، خیام به گوشه ای بر کاغذی قلم را م یچرخاند:آنان که محیط فضل و آداب شدنددر جمع کمال شمع اصحاب شدندره زین شب تاریک نبردند برونگفتند فسانه ای و در خواب شدند!کاغذ را تا میکند و در زیر تشکچه اش میگذارد، آهی به لبکه زمانه را نوجوانان زمام دارند، که بر این جایگاه نه از پستجربه اندوزی و شایستگی که از سر فتنه انگیزی تکیه زده اند،پلشتیها جانش را میآزارد و روانش را میکاهدمیداند تنهاگریزگاه او رباعی سرایی اوست. ....غلام حسین مراقبی
user_image
رها
۱۳۹۱/۰۷/۱۷ - ۰۱:۲۹:۳۰
آنانکه محیط فضل و آداب شدنددر جمع کمال شمع اصحاب شدندره زین شب تاریک نبردند برونگفتند فسانه‌ای و در خواب شدند صحیح است ، برون مربوط به "ره"می باشد نه "شب" سپاس فراوان از دوستانی که بیهوده حاشیه درج نمی کنند. *
user_image
غلامحسین مراقبی
۱۳۹۱/۰۸/۲۶ - ۰۴:۲۸:۳۲
با درود و سپاسو با سپاس از ( ص ... ن) که گوشه ای از نگاه مرا به این رباعی خیام از کتاب: رباعیات حکیم عمر خیام، نقل کرده. گفتنی است که این کتاب در 1378 توسط نشر ملک منشر شد.در نسخه استنادی فیتزجرالد، مصراع های دوم و سوم، این دگرگونی ها را دارند:در کشف علوم شمع اصحاب شدندره زین شب تاریک نبردند به روزبی گمان این دگرگونی ها را کاتبان انجام داده اند، زیرا ( در جمع کمال را که گویای ادعا و گزافه گویی های صاحبان اصحاب بوده، در نیافتند و در مصراع سوم نیز ارتباط صوری شب و روز را در دید خود داشتند. آنان در نیافتند که آن اندیشمند بزرگ، با آن زمانه ای که در آن بود و هر سو را می نگریست، تنها تیرگی بود و نیرنگ، به گذشته می نگریست؛ تیرگی می دید، به جلو، به آینده می نگریست، چون می دانست؛ حال آبستن فرداست، پس از چنین تیره، جز تیره نزاید.آشکارا می دید که مدعیان کرامت و... خود از چاره خود بیچاره اند، پس سخن سرای اندیشمند، آنان، آن گاه و آینده را در دشوارترین گونه شعر، به زیبایی به تصویر کشاند.
user_image
پویا
۱۳۹۱/۰۸/۲۷ - ۱۳:۲۷:۲۷
بی شک همه می دانیم که افسانه یعنی داستانی که بر پایۀ واقعیت استوار نیست. پس این رباعی چنین می گوید: "آنانی که با آن الغاب دهان پر کن بیت اول اظهار فضل فرمودند، جز کلامی به دور از واقعیت افاضه نفرموده و بی نتیجه به خواب ابدی ارتحال فرمودند".
user_image
نورالدین
۱۳۹۲/۰۴/۱۳ - ۰۳:۳۱:۵۲
آمیس عزیز اولاً ماندگاری سخنان و آثار بزرگان (شعراو دانشمندان نامی) به قول شما ربطی به خدایی و یا غیر خدایی بودن آن ندارد حتماً نمی خواهم این نظر و اعتقاد شما را رد کنم و لی می خواهم بگویم ماندگاری سخنان بزرگان و حکیمان و یا شعرا به عوامل دیگری بستگی دارد زیبایی لفظ هم می تواند دخیل باشد ماندگاری اندیشه های حافظ بزرگ و سخنان حکیمانه سعدی قبل از هر چیزی در زیبایی افکار و اندیشه های بلند انسانی اوست که در قالبی زیبا از نظر ساختاری ادبی متبلور شده است دوماً اگر این رباعی را با تأمل بیشتر بررسی نمایید متوجه خواهید شد که سخن از مرگ و فرار از مرگ نیست . می خواهد بگوید که آنانی که ادعای فضل و کمال دارند و به گمان اینکه دانش آنها بر امور پر رمز و راز انسانی محیط دارد و می خواهند با ابراز فضل و دانش خود معمای اسرار هستی را حل کنند حتی اگر شمع فروزانی هم به نظر آیند ، از آنجا که بسیاری از اسرار هستی برای همه از جمله مدعیان فضل و ادب بسان شب تاریک نتوانسته اند اسرار این عالم را کشف کنند و هرچه که گفته اند افسانه ای بیش نبوده و با همین افسانه که فکر می کردند حقیقت محض است به خواب ابدی که خود نیز از اسرار عالم است فرو رفتند . این مقصود را از ای رباعی با این مطلع مستفاد می شود که اسرار الهی نه تو دانی و نه من وین حل معما نه تو خوانی و نه من هست از پس پرده گفتگوی من و تو چون پرده بیفتد نه تو مانی و نه من . این من همان خیامی است که دارای فضل و ادب است اما به دلیل نگاه هستی شناسانه خود چنین ادعایی نداشته است . ارتباط شب تاریک ، فسانه و خواب هم بار معنایی و هم زیبای لفظ را بخوبی حمل می کند
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۴/۱۳ - ۰۳:۵۹:۲۱
نور الدین درود بر بینایی تو
user_image
ناشناس
۱۳۹۲/۰۸/۲۰ - ۰۰:۳۵:۵۲
گفتند فسانه ای و "در خواب شدند" در خاک شدن نیست.همون کوچه علی چپ خودمونه.همونی که امروز هم بین روحانیون و صاحب نظران به وفور دیده میشه.
user_image
لثان الغیب
۱۳۹۳/۰۸/۲۳ - ۰۲:۴۱:۳۲
مفهوم به این شکل میباشد انان که حیطه بر فضل و آداب و کمال دارند و به مانند شمعی درخشان ،سرآمد همه انان میباشند در ایمان به روز به چشم افسانه نگاه میکردند و از خود چیزی به یادگار نگذاشتن ومردن ، زیرا خیام هنوز زنده است به آثارش
user_image
بهروز
۱۳۹۳/۰۹/۲۳ - ۱۳:۰۵:۳۵
نمیدانم چرا این رباعی زیبا که دارای مضمون مشابه است در گنجور نیست:"آن مدعیان که دُرِّ معنا سفتندوز چرخ به گونگون سخنها گفتندآگه چو نبودند ز اسرار نهانبا خود زنخی زدند و آخر خفتند"
user_image
بهرام مشهور
۱۳۹۴/۰۱/۱۲ - ۱۴:۳۵:۰۴
این رباعی با همین متنی که گنجور نوشته کاملاً درست است
user_image
عبدالباسط
۱۳۹۵/۰۵/۰۶ - ۰۴:۳۶:۲۱
بنظر بنده با همان نگاه اول مفهوم معلوم هستش.تعجب میکنم چطوری این شعر ساده را شاخ وبرگش میدن !!!در دایره ای که آمدن ورفتن ماست این را نه بدایت ن نهایت پیداستخیام جون میگه چرا باید فلسفه بافت و چرندیات گفت وشنید و وقت هدر داد!؟ بجای ان خودتو سرگرم کن به قول خودمونی به کوچه علی چپ بزن ، می خور ندانی به کجا آمده ای خوش باش ندانی به کجا خواهی رفت
user_image
روفیا
۱۳۹۵/۰۵/۰۶ - ۰۵:۰۳:۱۷
درودگاه شمار جلالی به استناد پژوهش محققان و گفته‌های اخترشناسان، دقیق‌ترین گاهشمار جهانی است. در برابر تقویم اروپایی که در هر 2500 سال یک روز خطا دارد، گاهشمار جلالی در هر 10 هزار سال یک ثانیه خطا دارد.پیدایش دقیق‌ترین گاهشمار مدیون تلاش گروهی از ستاره‌شناسان ایرانی است که به دستور سلطان جلال‌الدین ملک‌شاه سلجوقی مأمور تعیین و محاسبۀ دقیق سال خورشیدی شدند.عبدالرحمان خازنی، ابومظفر اسفزاری، ابوعباس لوکری، محمد بن احمد معموری، میمون بن نجیب واسطی و ابن کوشک بیهقی مباهی از جملۀ این منجمان بودند، اما مشهورترین آنها مردی است که در دیوان رباعیاتش مکرراً از "فرصت کم" و "دو روز عمر" و "بازی فلک"، یعنی از زمان و پیمانه سخن گفته‌است. حکیم ابوالفتح عمر ابن ابراهیم نیشابوری مشهور به خیام.وی چنین بزرگمردی بود!امروز ما با این همه تکنولوژی ارزان و در دسترس حتا در پندار و گفتار و کردار خود چندان نازک نیستیم. آیا گامی برای بهبود زندگی بشر برداشته ایم؟؟چگونه باور می کنیم اعجاز این مرد در دقت و همت با عرق خوری و ول انگاری و بی خیالی یکجا جمع می شود؟!
user_image
ایران نژاد
۱۳۹۵/۰۵/۰۶ - ۰۶:۴۶:۲۹
روفیای گرامی، دقیقا به دلیل شناخت ژرف کیهان است که به چنین جهان بینی رسیده است، جهان را دیده بوده است ،بی کرانگی آنرا و حقارت آدمیان و فرصت اندکشان، ره زین شب تاریک برون برده بوده است و هم ازین رو خودافسانه شده است،بی گمان عرق خور و ول انگار و بی خیال نبوده است، پیاله ای اما به گمانم گه گاه می نوشیده است.نوشش باد ، و نوش آنان که راه برون رفت ازین شب تاریک را می جویند.
user_image
رامین
۱۳۹۵/۱۱/۰۲ - ۱۴:۵۲:۴۱
اینجانب بعید میدونم حکیم عمر خیام این رباعی رو برای مجادله با آدم های مذهبی سروده باشند چون اصلا فرصت مجادله نداشته. اما با توجه به فحوای رباعیات دیگر ایشان در مورد پیچیدگی دنیا، چنین برداشت میشود که:آنانکه بر دانش احاطه یافتند و در میان نوابغ ابر نابغه هم شدند عاقبت نتوانستند پیچیدگی این دنیا را رمز گشایی کنند و هر کدام به زعم خویش چیزی گفتند اما درست هم نبود و عاقبت هم مردند.در ضمن احترام به دانشمندان خوب است، خیام می توانست نان منبر بخورد اما آزادمرد بود و دوست نداشت ذهن مردم را مهندسی کنه. به نظر من ایشان انسان بسیار وارسته ای بوده و خدماتی که به دنیا کرده خیلی زیاد بوده. حالا اگه یه شرابی هم نوشیده به کسی ضرر نرسانده، یادمان باشد خدا از حق خودش میگذرد اما از حق الناس نه. این یه عادت بد ما ایرانی هاست که به دانشمندان گذشته مون احترام نمیذاریم. تو همین کشورهای مجاور عکس این دانشمندان رو روی پولاشون چاپ میکنن، مکانهای مهم رو به اسم اونا اسم گذاری میکنن ولی ما هنوز در پی اینیم که چون فلانی هم مذهب ما نبوده نباید تحویلش گرفت.
user_image
فرزاد
۱۳۹۵/۱۲/۲۸ - ۱۳:۲۳:۲۰
میگویند محمد ابن عبدالله در روز های آخر زندگیش چنین جمله ای خطاب به خدا گفته: " پاک و منزهی تو , آن چنان که لیاقت تو بود نشناختمت" دوره ای که خیام زندگی میکرده به کنار, همین الان و در بین کسانی که این متن رو میخونند هر کسی یک حدس و گمانی نسبت به خدا و چیستی و وجود و عدم وجودش داره. با احترام به نظر های مخالف فکر میکنم معنای مورد نظر شعر به نقل قولی که از پیامبر اسلام نزدیک تره که در نهایت گفت تو را نشناختم و تو از هرچه که درموردت فکر میکنم برتری
user_image
نادر..
۱۳۹۵/۱۲/۲۸ - ۱۴:۰۳:۲۹
فرزاد عزیزدر پیش خورشید، شب چه معنایی دارد و به شمع چه نیازی است؟.. مشکل از نابینایی ما است.. و در مورد نور، از نابینا جز خیال بافی چه انتظاری می رود؟جایی که چنان بینایی می طلبد که : هر جزو من چشمی شود..گویا خیام مصّرانه به سخره می گیرد نابینایان مدعی را..و از روی منطق دریافته است: آن را که خبر شد، خبری باز نیامد.. نور را برای نابینا "توصیف کردن" بی معناست و کسی که اصرار بر آن دارد، خود نابینای دغل بازی بیش نیست..البته در عالم نابینایی، به قدر وفور سرگرمی برای گذران وقت موجود است..
user_image
حمید رضا ۴
۱۳۹۶/۰۱/۰۱ - ۰۱:۳۰:۳۴
جناب نادر ارجمند،تمثیل نور و فرد نابینا به اسرار هستی در صورتی می تواند صدق کند، اگر نسل بشر هرگز عضوی به نام چشم نمی داشت و انسانها "همه" نابینا بودند.در چنین جهانی کسی اصلأ وجود نمی داشت که شب و روز و نور و خورشید و ماه و ستارگان را "توصیف کند" تا نابینایان "خیال بافی" بکنند... و توجیه اینکه مثلأ چرا احساس گرما و سرما بر روی بدن دائمأ تغییر می کند فقط در حد همان خیال بافی و یا شاید فلسفه و تئوری می بود.. و چاره ای نمی بود جز اینکه از هوای خوش لذت برد و با درد و رنج از هوای بد، به گونه ای ساخت.در بحث اسرار هستی به نظر من خیام همه را نابینا می داند، و چاره ای نمی بیند جز اینکه باید از خوشی ها لذت برد و با درد و رنجها به گونه ای ساخت و با دوری از خیال بافی و فلسفه بافی در این نابینایی، دیگر بیشتر برای یکدیگر درد و رنج نیافرید. با احترام
user_image
اسعد احمدی
۱۳۹۶/۰۸/۱۳ - ۰۸:۱۵:۰۱
ناشناخته بودن اسرار هستی ، ناتوانی انسان در درک حقیقت هستی نشوی واقف یک نقطه ز اسرار وجود تانه سرگشته شوی دایره ی امکان را
user_image
Dimo
۱۳۹۶/۱۰/۰۱ - ۱۴:۴۵:۲۷
بسیار زیبا راحت و مستقیم بیان کردند که :آنهایی که واقعا در فضل و ادب به کمال رسیدند عمر خود را بر سر نشان دادن راه گذاشتند هم دریای بیکران علم بی انتها بود و هم توانایی های مردم به یک اندازه نبود درنتیجه سخن ژرف و عمیق شان افسانه انگاشته شد و...
user_image
م.زارع
۱۳۹۷/۰۷/۰۱ - ۰۶:۰۸:۲۵
کتاب فلسفی ساده و روانی هست به نام نامه سوفی..برای نوجوانان نوشته شده.. سی/چهل سالی پیش، در نوجوانی!، خواندمش..تفکر ما راجع به خلقت را به تصور ککی (از هستی) سریده بر دانه مویی از خرگوش درون کلاه شعبده باز روی صحنه نمایش! تشبیه کرده است!آنان که تا کنون به افسانه خلقت اندیشیده باشند، می دانند خیام چه می گوید. .. در بیت بیت آنخیام بسیار برتر از آن است که در چنبره قومیت و زبان و عرب و عجم باشد..اینها مال مردمان کوچه و بازار است.بسیار برتر از آن هم هست که در اندیشه حریفان اعتقادی باشد.بسیار مست تر از آن هم هست که محتاج به انگور ترشیده باشد!خیام اصلا از حصار زمان و مکان هم رهیده چه رسد به این اوهام!او وقتی از اصحاب فضل می نویسد بیقین خودش را هم مد نظر دارد! و این را نه به تحقیر و تصغیر و تمسخر، که با همدلی و تاسف و تاثر می گوید!اصلا شغر برای خیام ابزاری خوش دست است برای بیان مضامین بلند اندیشه اش..بی شناخت از اندیشه خیام، و مبناهای تفکر کم بدیلش، پرداختن به شعرش حتی بطور تخصصی! کاری عبث است....پایان سخن شنو که ما را چه رسیداز خاک در آمدیم و بر باد شدیم.م.زارع
user_image
مبهوت
۱۳۹۷/۰۸/۰۷ - ۰۶:۱۸:۳۸
دوستان عزیز منظور خیام از "آنان" به نظر من همه پیامبران است و بس.مگر از پیامبران فاضل تر و آداب دان تر بوده است؟
user_image
محسن
۱۳۹۷/۰۸/۰۷ - ۰۷:۱۰:۱۴
مبهوت جان فکر کردی و نوشتی؟یعنی پیغمبران هم راه به جایی نبردند و فسانه ای بیش نگفتند؟ره زین شب تاریک نبردند برونگفتند فسانه‌ای و در خواب شدند
user_image
۸
۱۳۹۷/۰۸/۰۷ - ۰۹:۵۵:۴۳
محسن جان بی گمان پیامبران نیز ره زین شب تاریک برون نبرده بوده اند، ورنه نیازی به فرستادن یکصد و بیست و چهار هزار پیغمبر نمی بود!!
user_image
کورش
۱۳۹۷/۰۹/۱۶ - ۰۴:۴۰:۱۱
به نظر بنده شاعر در این رباعی قصد نداشته بحث عارفان و عاقلان رو پیش بکشه. بحث اصلی شاعر همان خط فکری رباعیات دیگر هستش که ما انسان ها نمی توانیم و قرار هم نیست که بتوانیم سر از کار جهان در بیاوریم. راه کسب معرفت و احاطه به راز خلقت جهان هستی رو تاریک وصف کرده چون دستیابی بهش حتی برای فضلا و عارفان هم سخت و ناممکن هستش.
user_image
فریدون
۱۳۹۸/۰۲/۲۶ - ۱۴:۴۷:۱۹
خیام شاعر و فیلسوف و ریاضی دان بر جسته ایست که آثار و‌علیالخصوص رباعیات اش نظیر ندارد. اگر واقع بینانه به جهان و پیشرفتهایی که صورت گرفته نگاه کنیم خیلی پیشرفتها از زمان خیام تا امروز صورت گرفته ‌خیلی چیز ها برای نوع بشر روشن شده است. و قطعا روزی فرا می‌رسد که عالمان و دنشمندان تمام چیز هایی که برای بشر امروزی مبهم است، دست پیدا می‌کنند.
user_image
روحانی
۱۳۹۸/۰۷/۱۱ - ۲۰:۳۴:۰۶
جناب خیام ارادت خاصی به حضرت محمد و دیگر پیامبران داشته است ارادت ایشان در اخرین مصراع متجلی است:گفتند ‌فسانه ای و در خواب شدندو یا در جای دیگر این ارادت را ابراز داشته اندانان که ز پیش رفته اند ای ساقیدر خاک غرور خفته اند ای ساقی رو باده خور و حقیقت از من بشنوباد است هر ان‌چه گفته اند ای ساقی
user_image
مهدی
۱۳۹۸/۰۸/۰۷ - ۲۱:۰۱:۵۹
به نظر من خیام در این دو بیت به معنی ژرف و بزرگی اشاره میکنداما به صورت شیوا و آشکار.آنان که محیط فضل آداب شدنددر جمع کمال شمع اصحاب شدندره زین شب تاریک نبردند برونگفتند فسانه ای و در خواب شدندمنظور این است که آن کسانی که بر فضیلت سیتره پیدا کردند و نور و راهنمای انسان های دیگر هم هستند، خودشان از ظلالت و گمراهی خارج نشدند و در نزد خود به آنچه که فضیلت دارند بی باورند و در خواب گمراهی فرو رفتنداین 2 بیت دو رویی و‌ ریا در بین حکام آن زمان که همه ادعای شریعت و زهدشان میشد را به تصویر میکشد و جوابی دندان شکن به این حکام به ظاهر پارسا و زاهد میدهد.
user_image
محمود قمری
۱۳۹۹/۰۳/۱۹ - ۱۵:۵۴:۲۰
حقیقت بزرگی وجود دارد که بشر و بشریت از اول تا آخردر لابلای هستی بیکران حتی با پیمودن میلیارد ها سال نوریقادر به کشف آن نخواهد بود .و چه مغرورانه عالم معنا را منکر استهنوز زبان الکنش از بیان روابط ماده از پرواز الکترون به دور هستهتا سیاه چاله ای دور دست ناتوان .و غرق در جهالت عظیمو گمراه دلالت بی انتها.خود را راه یافته و کاشف حقیقت پنداشتهچه باور غلطی
user_image
بی نام و نشان
۱۳۹۹/۰۴/۱۷ - ۰۶:۰۵:۲۸
به نظر بنده ناچیز خیام عزیز در این رباعی و در مصراع بیت اول خیلی هوشمندانه داره به پیامبران اشاره میکنه و در مصرع دوم بیت اول زیرکانه شخص پیامبر اسلام رو هدف میگیره (شمع اصحاب)، اصحاب که بودند؟ منظور همان صحابه یاران پیامبر اسلام است، و شمع اصحاب هم همان پیامبر اسلام است.و در بیان ساده خیام عزیز به سادگی داره میگه که اون پیامبران که حضرت محمد آخرین و کامل ترینشان بود نتوانستند حقیقت را پیدا کنند و از تاریکی که همان ندانستن حقیقت است رهایی پیدا نکردند و تمام حرف هایشان به جز مغلطه و سفسطه ای بیش نبوده و فقط پیروانشان را گمراه تر کردند و مانند همه به کام مرگ فرو رفتند.اگر دقت کنید پیروان این پیامبران بیشتر از اینکه به سعادت برسند به ضلالت رسیدند و اکثر جنایات بشری ناشی از تعالیم افسانه گونهء همین پیامبران است.
user_image
بهرام مشهور
۱۳۹۹/۰۹/۲۳ - ۱۶:۳۸:۵۹
جناب فرهاد عالی گفتید عالی .
user_image
عارف
۱۳۹۹/۱۱/۱۳ - ۰۵:۳۵:۰۰
بنده حقیر در جمع اساتید بی ادبی است که صحبت کنم ولی به نظر بزرگان تفسیر شعر اشاره ای بر این موضوع ندارد که بزرگان اهل فضیلت از کشف حقیقت و معنای واقعی زندگی عاجز مانده اند و معنای واقعی زندگی را افسانه میدانند.و منظور نهایی ایشان اینست بزرگان نتوانستند شما دیگر تلاش نکن :)
user_image
امیر مستلزم
۱۳۹۹/۱۲/۲۲ - ۰۶:۴۹:۴۶
عارف جان قربانت بشم!تجدید نظر کن که بسی ابلحی جانان من
user_image
شهروز
۱۳۹۹/۱۲/۲۹ - ۱۷:۱۱:۲۰
واقعاً تلاش ستودنی ای انجام می شود برای اینکه به زور این را به شخصیت خیام القا کنند که او مذهبی بوده یا حتی خداباور و به اشعار اش رنگ عرفان بدهند. در این شعر آشکاراً عارفان هدف گرفته و قرائن آن همین تضاد شخصیتی او با آنها و این است که آنها را شمع اصحاب خطاب قرار داده چرا که رابطه ی مرشد و مرید ویژگی عرفان است.
user_image
ح. الف
۱۳۹۹/۱۲/۲۹ - ۱۷:۱۹:۰۱
پیش از اینکه “حکیم عمرخیام” وارد عرفان و تصوف و فرقه های گوناگون کنیم باید بیاد داشته باشیم که ایشان “ صاحب علم ریاضیات و نجوم بود و نوروزنامه مطابق با تحقیقات اساتید مانند استاد فقید مجتبی مینوی ، متعلق به خیام است ! پیش از اینکه نظرم را در ارتباط با رباعی بگویم ، باید از خود بپرسیم : چرا حکیم عمر خیام و خواجه شیراز حافظ که خود در دیوان شعرش مدعیست که «قرأن را به چهارده روایت خوانده و آنرا در سینه محفوظ دارد مانند حضرت سعدی و حکیم طوس »حکیم فردوسی در قبرستان بویژه قبرستان مسلمانان یا بطور در قبرستان دفن نشدند؟؟؟؟ که اگر شده بودند امروز همچون گورستان های گذشتگان اثری از آنها امکان نداشت باقی بماند ! آنچه مسلم است ، متعصبین از دفن این بزرگان در گورستان جلوگیری کردند و همین باعث شد تا آثار این بزرگان توسط مردم و صاحبان علم و خرد حفظ بشود همانطور که آرامگاه آنها کشف و حفظ شد ! طبیعی است که ریاضیدانی مانند خیام که در نوروزنامه روی تقویم و روز شماری و کبیسه کار کرده بود ، لازم دید تا افکارش را با این دلیل که مردم ایران اهل رمان و داستان در شکل کتاب نیستند، با رباعیات خود به جنگ جهل برود . رباعی مورد نظر و جهل حاکم بر دوران «خیام» را میتوان با رباعی مشابه مقایسه کرد ! در آن دوران تصور بر این بود که “کره زمین” از زیر بر روی شاخ گاو و از بالا نیز با شاخ گاو دیگری نگهداشته شده است ( گالیله هم گرفتار چنین نگاهی شد) خیام بی پروا در رباعی خود می گوید : گاویست در آسمان قرین پروینگاویست دگر ، نهفته در زیر زمینگر بینایی ، چشم حقیقت بگشازیر و زبر دو گاو ، مُشتی خر بینقطعا در رباعی آنان که محیط فضل و آداب ..شدند تصور من این است که مانند افرادی که کره زمین را استوار بر شاخ دو گاو می دیدند، مانند همین فضل و ادب که کمال شمع اصحاب شدند ، چیزی در چنته نداشتند تا از شب تاریک به برون و یا روز خارج شوند در غیر اینصورت مانند خیام و حافظ و مولانا و فردوسی و ... از شب تاریک (جهل و خرافات) خارج میشدند و در روز ماندگار میشدند و هم آثارشان و هم آرامگاه آنها ماندگار میشد. در پایان معتقدم اگر علوم و علم ریاضیات و کهکشان را در نظر نداشته باشیم ما نیز از شب تاریک خارج نخواهیم شد ! البته بنظر من همینکه در مورد رباعیات خیام کنکاش می کنیم ، کار درستی است ، حتی اگر “فیل در تاریکی” را به اشکال گوناگون ، ناودان
user_image
گیتی
۱۴۰۰/۰۲/۰۹ - ۲۲:۴۷:۴۰
خیام ریاضی‌دان واخترشناسی بزرگ بوده است ولی فیلسوف نبوده است. فلسفه‌ی او بسیار ساده‌اندیشانه بوده که شاید در دوسه خط بتوان آنرا خلاصه نمود: در سیستم معادلات کیهانی و هستی شمار متغیرها بس افزون‌تر از شمار معادلات می‌باشند و در ریاضیات چنین سیستمی را کم شناسه Under-identified می‌خوانند و بنابراین راه حلی برای پیدا کردن متغیرهای های آن نیست . و از اینروست که نمی‌توان از این شب تاریک به روز یا به بیرون راه یافت. اما این فلسفه نیست . برای نمون در Ontology و epistemology یا هستی‌شناسی و دانش شناسی نخست نیاز به آن است که برای نمون مانند دکارت ثابت کنیم که هستی هست . و البته امروز می‌دانیم که چاره‌ی دکارت چندان ذرست نیست. زیرا کوانتم فیزیک به ما می‌گوید بودن یا نبودن گربه شرودینگر که می واند خود خیام باشد بستگی به پیش‌انگاره‌ی مشاهده‌گردارد. بردار زمان می‌تواند دوسویه باشد. که در اینجا جای آن نیست که در این باره بیشتر بگوئیم . چاره ی خیام که"برنامده و گذشته بنیاد مکن /‌ حالی خوش باش و عمر بر باد مکن" و البته برای خوش بودن در حال نیوتون و پاسکال و اینشتن و پلانک و بوهم و بوهر و دیگران به پژوهش و بررسی رفتارهای اختران و کوارک‌ها و لپتون‌ها می‌پرداختند اما پیشنهاد خیام این ست که " می نوش که عمر جاودانی اینست / خود حاصلت از دور جوانی اینست / هنگام گل و باده و یاران سرمست / خوش باش دمی که زندگانی اینست" -- خوشبختانه ما خردورزانی قرهیخته و فرزانه مانند فردوس سعدی و ناصرخسرو داریم که می گویند :"✦ به دانش گرای و بدو شو بلند چو خواهی که از بد نیابی گزند ز دانش در بی نیازی بجوی و گر چند سختیت آید به روی" و "هر علم را که کار نبندی چه فایدهچشم از برای آن بود آخر که بنگری" و "درخت تو گر بار دانش بگیرد / به زیر آوری چرخ نیلوفری را"
user_image
آرامیس
۱۴۰۰/۰۲/۱۱ - ۰۸:۳۳:۴۲
به نظر من منظور شاعر از «خواب» را باید در مقابل واژه «بیداری» فهمید (از این رو که معانی تمام کلمات را می‌توان با کلمه مخالف و یا متفاوت از آنها درک کرد، مثلا معنای واژه شب با روز، و معنای واژه لذت با رنج فهمیده می‌شود.پس منظور شاعر از خواب، «بیدار نبودن» است. اگر خیام را به عنوان یک متفکر و اهل فلسفه در نظر بگیریم، می‌توانیم اینطور برداشت کنیم که با این بیان تشبیهی در نظر او، افرادی که واقعیت را می‌دانند «بیدار» هستند و در مقابل، آنهایی که از واقعیت بی‌اطلاع هستند «در خواب» بسر می‌برند. طبق این فرض، تفاوت خواب و بیدار از دید او همان تفاوت «آگاه» و «ناآگاه» است، و به بیان دیگر، تفاوت فردی که «به واقعیت می‌نگرد و از آن آگاهی می‌شود» با کسی که «از واقعیت روی می‌گرداند و فرار می‌کند».با قرار دادن این برداشت در مقابل بیت اول، ظاهرا شاعر قصد دارد بگوید (به زبان ساده): افرادی که بسیاری آنها را به عنوان حکیم و با کمالات می‌شناسند و بدین سبب در اجتماع و میان هوادارنشان دارای جایگاه و نفوذ زیادی هستند، در واقع در مسیر گریز از واقعیت و فرار از آگاهی حرکت می‌کنند.
user_image
حمید رضا۴
۱۴۰۰/۰۲/۱۲ - ۰۱:۰۵:۲۸
درود خانم گیتی،درست فرمودید. خیام ریاضی دان و اختر شناسی بزرگ بود. اما نقل قول هایی که از فردوسی و سعدی و ناصر خسرو نوشتید، هر اندازه زیبا، پندهای ساده ای بودند که براستی تأثیر چندانی در جهت کسب و پیشرفت علم و دانش در میان ایرانیان و دیگر پارسی زبانان در قیاس با مردم کشورهای غرب نداشته اند.و باز درست گفتید. خیام فیلسوف نبود. او علاقه ای به دادن پند و اندرز و یا درس اخلاقی و فلسفی نداشت. او تنها حدود 178 رباعی سروده. بنابراین هرگز “پیشنهادی” به کسی نکرد. او احتمالا هر از چندگاهی، بسته به حال و احساستش در آن لحظه، برای دل خود یک رباعی می سروده. حال و احساساتی چون: نشاط از طبیعت، سرمست از می، شاد از بودنِ با همدم، انساندوستی، افسردگی و پوچی، خشمگین از آفریننده برای اینهمه درد و رنج، و بالاخره خشمگین از مدعیانِ حقیقت و افسانه گو، مانند همین رباعی. و احتمالا فردای آن لحظه، به کار و پژوهش و کسب دانش و خدمت به این جهان باز میگشت.بی گمان، نیوتون و پاسکال و انیشتین هم مانند هر انسانی، پس از یک روزِ کاری و در خلوت، چنین لحظاتی را تجربه میکردند. اما هرگز هنر خیام را نداشتند. هنری که پس از قرنها، امروزه مردم در سراسر جهان با زبان ها و فرهنگ های گوناگون با آن ارتباط بر قرار میکنند و لذت میبرند.با سپاس
user_image
حبیب شاکر
۱۴۰۱/۰۱/۰۳ - ۰۳:۵۷:۳۷
سلام بر یاران همدل  آنانکه به علم و فضل خود می بالند  وز جایگه عالی خود خوشحال اند  فرجام سفر چون همه یکسان بینند  بیش از دگران موقع. رفتن نالند  سپاس از دوستان.
user_image
آینهٔ صفا
۱۴۰۱/۰۲/۲۸ - ۱۱:۰۱:۴۳
,‏Those who became‏the apostles of merit and amenity,‏For the virtuous brethren‏became a candle of integrity‏Never found a way out this dark night‏Uttered some tale and entered nihility
user_image
Max Ml
۱۴۰۱/۰۴/۲۸ - ۰۲:۱۹:۵۷
به نظر بنده، با توجه به مفهوم اشعار خیام و طرز تفکر او که در اشعارش می‌گنجد، به نظر می‌رسد «آنها» خطاب به پیامبران است. پیامبران نیز مثلا محیط فضل و آداب بودند و مثل شمعی بودند که اطراف را روشن می‌کند، اما آنها هم از این دنیای تاریک راه خودشان را به بیرون نیافتند و با گفتن چند افسانه، جملگی مردند و رفتند. 
user_image
آیدا بزم
۱۴۰۱/۰۶/۰۱ - ۱۴:۴۱:۴۶
سلام اگر براتون امکان معنی این 4بیت و بگید تا ماهم استفاده ببریم که دانشجو هستیم
user_image
بدون نام
۱۴۰۱/۰۷/۰۶ - ۲۳:۰۱:۰۹
درود بر شما، با وجود این که نظرات گوناگون وجود دارد و قرار نیست همه مانند یکدیگر اندیشه کنند،، ولی چیزی که برای من جالب است این اشتیاق و ذوق افراد در بیان مطالب است، این یعنی می‌توان به آینده امیدوار بود چون نسل جوان حتی (تعداد کم) با شعر و مطالعه آشنا است. درخصوص این بیت به نظر بنده حقیر، حضرت خیام به جنگ با صوفیان و بزرگان رفته اند و ذر دل خواننده شک ایجاد می‌کند (نسبت به بزرگان قبلی) 
user_image
حسین داد
۱۴۰۲/۰۵/۱۰ - ۱۵:۱۲:۴۴
تقویم جلالی خیام اوج توانایی وی را در مشاهده و توصیف جهان آن چنان که هست و تحقیق تمایزش با آنچه گفته اند و حکم می کنند که مغایر با شواهد ی که می بیند و توفیق خود در صدور احکام جدید و مطابق با شواهد را نشان می دهد و نیز به عدم توفیق در بیان حکم در بسیاری موارد دیگر نیز واقف است این است راه و روش او در توضیح و توصیف واقعیت جهان و تعلیق حکم و سکوت برای آنچه ندانسته است ولی از آنانکه بجای سکوت برای نداسته خبر از دانستن حقایق کامل می دهند که با اشراق و معرفت درونی بدان رسیده و شمع اصحاب شده اند بخشم می آید و با امثال امام غرالی باور و عمل به احکام و حقایق دینی که اس و اساس دوستی و زندگی ما بین معتقدان است واجب می داند و رفع اشکال جمع در عمل بدانها را قابل رفع به اجماع می داند همراهست و به فضلا و حکمای زمان که با منطق ارسطویی به تفسیر برای رفع اشکال در اجرای احکام دینی می پردازند معترض است  بعبارتی در سکوت و خاموشی چشم انتظار حقیقت بیدار ماندن بهتر است از آسودگی و خفتن با قیل و قال فاضلمآبانه، تدوین آداب واهی و یا لاطائلات خیالپرورانه کاملان مدعی معشوق چون نقاب ز رخ بر نمی کشد هر کس حکایتی به تصور چرا کنند حالیا درون پرده چه فتنه ها می کنند چون پرده در افتد چه ها کنند  
user_image
رضا غیاثوند
۱۴۰۲/۰۵/۳۱ - ۰۷:۵۰:۲۸
سلام درود  شعر خیام به فارسی روان و نزدیک به زبان امروزی ما نوشته شده پیش زمینه های ذهنی و مذهبی افراد کمی باعث انحراف در درک این اشعار ناب میشه. محیط فضل اداب اشاره علما و صوفیان و مذهبیون هستش که بواسطه مقامشون شاگردان و مقلدان زیادی داشتند.و کلمه شب و تاریکی نشانه نادیده و ناشناخته ها بکار رفته در مصرع اخر در برخی نسخه ها کلمه خاک بکار رفته ولی در هر دو صورت اشاره به این داره که اون افراد از حقیقت قابل لمسی حرف نزدند. ان افراد صاحب فضل اداب بودند و مقلدان فراوانی داشتند هرگز به اگاهی نرسیدند و هر چه گفتند افسانه بیش نبود و با ان نا اگاهی رفتند .
user_image
نوشین آزادی
۱۴۰۲/۰۸/۲۱ - ۰۱:۳۳:۲۷
با توجه به معنی، خوانش‌های بهمنی و بازیان درست‌تر است. دو مصرع اول باید طوری خوانده شود که حس جمله‌ی ناتمام داشته باشد... که بعد در دو مصرع بعدی معنی تکمیل می‌شود.
user_image
ج امیدوار
۱۴۰۳/۰۲/۱۸ - ۰۷:۳۰:۵۸
اشاره به «افسانه« و «خواب « خیلی زیباست همانطور که برای کودکان افسانه میگویند تا بخواب بروند.
user_image
مصطفی محمدپور
۱۴۰۳/۰۳/۰۶ - ۱۷:۰۹:۳۷
من تفسیر این شعر رو روز شهادت سردار سلیمانی فهمیدم سردار سلیمانی محیط فضل و آداب بودن و با جانفشانی مثل شمع حق رو برای خیلی ها رو شن کردن ولی خوشون سوختن ولی نتونستن از این شب تاریک غیبت امام زمان عجل الله به صبح ظهور اون حضرت برسن