
خیالی بخارایی
شمارهٔ ۱۲۶
۱
تابِ رویت رونق خورشید عالمتاب برد
خندهٔ لعل تو آب گوهر سیراب برد
۲
از شب زلف تو شد افسانهٔ بختم دراز
نرگس مست تو را در عین مستی خواب برد
۳
گه گهی کردی خیال خواب بر چشمم گذر
چونکه سیل اشک آمد آن گذر را آب برد
۴
هر دلی کز دست تاراج غمت جان برده بود
طرّهٔ طرّار زلفت در شب مهتاب برد
۵
آه از دست جفای زلف تو کاو عاقبت
پنجهٔ بخت خیالی را به بازی تاب برد
تصاویر و صوت

نظرات