
خیالی بخارایی
شمارهٔ ۱۵۰
۱
تا نخست از طرف عشق تو فرمان نرسید
شرح حال دل موری به سلیمان نرسید
۲
تا نشد راهبر تشنه لبان رحمت تو
قدم خضر به سرچشمهٔ حیوان نرسید
۳
ما و اندیشهٔ دردت که مریض غم عشق
بی طلبکاری درد تو به درمان نرسید
۴
آه کاندر طلب وصل توام عمر عزیز
برسید آخر و این راه به پایان نرسید
۵
عشق روزی که بلاهای تو قسمت می کرد
به خیالی به جز از محنت هجران نرسید
نظرات