
خیالی بخارایی
شمارهٔ ۱۶
۱
عشق میگفت از کَرَمهای حبیب
غم نصیب تست گفتم یا نصیب
۲
ما به داغ سینهسوز خود خوشیم
تو مبر دردِ سرِ خویش ای طبیب
۳
غم نباشد هیچ از این دوری اگر
وعدهٔ وصل تو باشد عنقریب
۴
گر بپرسی از غریبان دور نیست
نبود از اصل کرم اینها غریب
۵
با رخت دارد خیالی الفتی
قدر گل نیکو شناسد عندلیب
نظرات