
خیالی بخارایی
شمارهٔ ۳۰۱
۱
مابه وجهی صفت روی تو با مه کردیم
که بر او عاقبت این نکته موجّه کردیم
۲
سر ز خجلت نه برآورد دگر یوسف مصر
به حدیث تواش از بس که فرا چه کردیم
۳
تا به بالای تو بستیم دل ای سروِ بلند
به هوای تو که دست از همه کوته کردیم
۴
از پریشانیِ زلف تو دلم ز آن جمع است
که تو را عاقبت از حال خود آگه کردیم
۵
تا توان بی خطری بار به منزل بردن
توشهٔ ره ز توکّلت علی الله کردیم
۶
ای خیالی ز ره و رسم محبّت بیرون
هرچه کردیم به جان تو که بی ره کردیم
تصاویر و صوت

نظرات