کمال خجندی

کمال خجندی

شمارهٔ ۱۰۴۷

۱

گر بردرت این اشک چو سیلاب گذشتی

در کوی تو این خس هم از این باب گذشتی

۲

خار مژه گر دور شدی از گذر اشک

بر دیدة غمدیده شی خواب گذشتی

۳

گر پیرو این اشک شدی صوفی و این آه

بر روی هوا رفتی و از آب گذشتی

۴

ابروی تو گر دیده شدی گوشه نشین راج

از غصه و غم پشت ز محراب گذشتی

۵

ان نیز گذشتی چو مگس ز آن لب شیرین

گر زآنکه مگس از شکر ناب گذشتی

۶

جز لاله که نمی رست کمال از ولیانکوه

گر سیل سرشک تو ز سرخاب گذشتی

۷

یک نامه رسیدی بنو از جانب تبریز

گر یاد تو بر خاطر احباب گذشتی

تصاویر و صوت

نظرات