کمال خجندی

کمال خجندی

شمارهٔ ۱۴

۱

بگذار در آن کوی من اشک فشان را

تا دیده دهد آب گل و سرو روان را

۲

مپسند بران رخ که فتد سایه گلبرگ

گلبرگ تحمل نکند بار گران را

۳

دشوار کشد نقش دو ابروی تو نقاش

آسان نتوانند کشیدن دو کمان را

۴

گفتم که لبت زیر دو دندان چو بگیرم

دارم نگهش گفت نگه دار زبان را

۵

غیر از دل عاشق چو نشد چیز بتان گم

این طرفه چه کردند دهان را و میان را

۶

بوسی دو لبش گفت بیا و ذقن یار

شد ضامن آن وعده هم این را و هم آن را

۷

بگرفت کمال آن ذقن اکنون به تقاضا

آری بدل خصم بگیرند ضمان را

تصاویر و صوت

دیوان مولانا کمال » تصویر 15

نظرات