کمال خجندی

کمال خجندی

شمارهٔ ۲۳۵

۱

گنجی و نرا بیطلبیدن نتوان یافت

راحت ز تو بی رنج کشیدن نتوان یافت

۲

آن شربت خاصی که شفای همه جانهاست

بی چاشنی درد پشیدن نتوان یافت

۳

داری سر یوسف ببر از هر چه عزیز است

امکان وصل به یک دست بریدن نتوان یافت

۴

آن بخت که در دامن وصلش برسد دست

بی پیرهن صبر دریدن نتوان یافت

۵

گر بر ظلکم دست رسد، بر تو محال است

کان پایه به صد عرش رسیدن نتوان یافت

۶

با گرم روی واقف این راه چه خوش گفت

آهسته که این را به دویدن نتوان یافت

۷

گر خلق شئو آنچه کمال از دهنت گفت

زین جنس معما بشنیدن نتوان یافت

تصاویر و صوت

دیوان کمال الدین مسعود خجندی  به کوشش آکادمی علوم اتحاد شوروی ۲-۱ - کمال الدین مسعود خجندی - تصویر ۱۰

نظرات