کمال خجندی

کمال خجندی

شمارهٔ ۲۳۷

۱

لبت را هر که چون شگر مزیده است

یقین میدان که عمرش پر مزید است

۲

نه بیند تلخی جان کندن آن کس

که لعل جانفزایت را گزید است

۳

نرنجم از تو گر تابی ز من روی

که از خورشید دایم این سزید است

۴

نخواهم دید من روی صبا را

ازین غیرت که در کویت وزید است

۵

وصالت را در عالم نیست آمد

هنوز اندر مقام من یزید است

۶

به بوی حلقه زنجیر مشکین

دل دیوانه در زلفت خزید است

۷

کمال خسته را ای دوست دریاب

که از جان در غم عشقت مزید است

تصاویر و صوت

نظرات