
کمال خجندی
شمارهٔ ۳۰۵
۱
آن بار که پیوسته به ما دل نگران بود
مشغول به ما بود و ملول از دگران بود
۲
از ما برمید و دگرانش بر بودند
آری مگرش مصلحت وقت در آن بود
۳
دیروز بر آن بود که بارم بنوازد
امروز بر آن نیست که دیروز بر آن بود
۴
دوشش بگرفتم که برآرم بکنارش
دیدم که سرش با من دلخسته گران بود
۵
آشفتگی زلفش و بیماری چشمش
گونی که از دود دل صاحب نظران بود
۶
آن دور کجا رفت که در سایه حسنش
اوقات من خسته به خوبی گذاران بود
۷
میرفت و کمال از پی او رفت دل از دست
با دیده غمدیده به حسرت نگران بود
تصاویر و صوت


نظرات