
کمال خجندی
شمارهٔ ۳۱۹
۱
امشب آن به به وثاق که فرو می آید
اگر به مهمان من آید چه نکو می آید
۲
بنهم عود دل سوخته بر آتش شوق
گر بدانم که پری وار ببو می آید
۳
دیده از دست نظر خون تو ریزد گویند
ظاهرا هر چه بگویند ازو می آید
۴
حلقه حلقه دل احباب بهم بر زده است
مگر اینست که آن سلسله مو می آید
۵
آنکه در صومعه میرفت با بریق وضو
از در میکده اینک به سپر می آید
۶
زیر لب هرچه صراحی به قدح می گوید
در دل نازک از جمله فرو می آید
۷
تا چها در سر آن غمزه مستت کمال
که سوی غمزدگان عربده جو می آید
تصاویر و صوت

نظرات