کمال خجندی

کمال خجندی

شمارهٔ ۴۰۷

۱

دل گرمم ز نو بر آتش غم سوخته باد

آتش عشق تو دره جان من افروخته باد

۲

جان که خو کرده به نشریف جفاهای تو بود

چون تو رفتی به بلاهای تو آموخته باد

۳

جگر خسته ز پیکان تو گر پاره شود

هم از آن کیش به یک تیر دگر دوخته باد

۴

چون نظر دوخت به هر نیر نو چشم آن همه تیر

یک به یک، در نظر دوخته اندوخته باد

۵

قیمت بنده چه داند که بصد جان عزیز

هم نسیم سر یک موی تو بفروخته باد

۶

تو برخ شمعی و پروانه جانسوز کمال

شمع افروخته پروانه او سوخته باد

تصاویر و صوت

نظرات