
کمال خجندی
شمارهٔ ۴۵۴
۱
شبی که روی تو ما را چراغ مجلس شد
به سوختن دل پروانهاش مهوس شد
۲
دو چشمت از دل و دین آنچه داشتم بردند
توانگری که به مستان نشست مفلس شد
۳
ز کیمیای نظر چون تو خاک زر سازی
تفاوتی نکند گر وجود ما مس شد
۴
دگر مرا به خیالت ز بی کسی چه ملال
چو غم رفیق و بلا یار و درد مونس شد
۵
خوش است مطرب و ساقی و من به یک دو حریف
در این شمار که کردم رقیب سادس شد
۶
کسی که عاقل و هشیار دیدمی محسوس
چو دید شکل تو از هوش رفت و بی حس شد
۷
به نقش ابروی تو نیست در سراچه حسن
که دست صنع در آن طاقها مهندس شد
۸
ز می به درد تو پرهیز ما نه از ما بود
در این جریمه سبب زاهد موسوس شد
۹
نشد به طرز غزل هم عنان ما حافظ
اگر چه در صف سلطان ابوالفوارس شد
۱۰
کمال نسخه رندی بسی مطالعه کرد
که در دقایق علم نظر مدرس شد
تصاویر و صوت


نظرات
علی