کمال خجندی

کمال خجندی

شمارهٔ ۴۸۲

۱

گر به سنگ سنمم عشق تو دندان شکند

دل ز لبهای تو دندان طمع بر نکند

۲

آنچنان ساده رخی داری و لغزان که برو

گر نشیند مگسی افتد و پایش شکند

۳

چون به قانون نظر وصل بتان ممکن نیست

بی تو دل صبر ضروری چه کند گر نکند

۴

زاهد از گریه گره انداخت مصلی بر آب

عاشق روی تو سجاده در آتش فکند

۵

کتم از مگس خال تو بس کر پس مرگ

عنکبوت آید و بر خاک مزارم بتند

۶

عقل فرهاد برفت از لب شیرین ورنی

هیچ کسی جو به لب چشمه حیوان نکند

۷

گر شود آگه از استادی آن غمزه کمال

پیش او ساحر بابل رضی الله بزند

تصاویر و صوت

نظرات