کمال خجندی

کمال خجندی

شمارهٔ ۵۱۱

۱

مرا ز خاک ره آن مه همیشه کم دارد

بدین مشابه گدا را که محترم دارد

۲

ز کیمیای حبانم نشان ده ای ره بین

که چشمم آرزوی خاک آن قدم دارد

۳

بیاد روی تو جامی که داردم ساقی

هزار بار از آن جام به که جم دارد

۴

دهان تنگ تو خواهد دلم مضایقه چیست

به خسته ای که ز غم روی بر عدم دارد

۵

رخت به چشم ز خط چون نگیردشت زنگار

کسی که آینه جانی نهد که نم دارد

۶

ز حیرته خط تو چون قلم بر انگشت

فرشته ای که در انگشت ها قلم دارد

۷

کمال بر سر کویت چرا رمد ز رقیب

چر آهوی حرم است از سگی چه غم دارد

تصاویر و صوت

نظرات