کمال خجندی

کمال خجندی

شمارهٔ ۵۴۹

۱

هرگزم روزی نداد آن طرفة بغداد داد

خرمن امید را زآن کرده ام بر باد باد

۲

آخر ای سرو چمن دل بنده بالای تست

ور نه اول ما در فطرت مرا آزاد زاد

۳

زادم از خون جگر تا کی کنی در هجر خویش

بس بود ما را در این ره عشق مادر زاد زاد

۴

دل که نبود آتشین در عشق تو بی آب به

جان که نبود خاک ره در کوی تو برباد باد

۵

چون ز گلزار رخت باد صبا آرد نسیم

هر نفس گردد دلم زآن زلف چون شمشاد شاد

۶

بر سر کوی هر شب میزنم فریاد و اه

بود که از ما آیدت زین ناله و فریاد باد

۷

گوش خوش میکن کمال از وعده جانان و بس

زانکه من نشنیده ام کان بت کسی را داد داد

تصاویر و صوت

دیوان کمال الدین مسعود خجندی  به کوشش آکادمی علوم اتحاد شوروی ۱-۲ - کمال الدین مسعود خجندی - تصویر ۳۱

نظرات