کمال خجندی

کمال خجندی

شمارهٔ ۵۷

۱

دل مقیم کوی جانانست و من اینجا غریب

چون کند بیچاره مسکین تن تنها غریب

۲

آرزومند دیار خویشم و یاران خویش

در جهان تا چند گردم بی سر و بی‌پا غریب

۳

چون تو در غربت نیفتادی چه دانی حال من

محنت غربت نداند هیچکس الا غریب

۴

هرگز از روی کرم روزی نپرسیدی که چیست

حال زار مستمند مانده دور از ما غریب

۵

چون درین دوران نمی افتد کسی بر حال خود

در چنین شهری که میبینی که افتد با غریب

۶

در غریبی جان به سختی می دهد مسکین کمال

واغرییی واغریبی واغریبی واغریب

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
رضا
۱۳۹۸/۰۱/۲۹ - ۰۹:۰۴:۰۷
در مصراع دوم از بیت سوم، کلمه " از " صحیح نیست(هم به جهت قافیه و هم به جهت معنی)احتمالا صحیح آن چنین است:محنت غربت نداند هیچکس الا غریب