
کمال خجندی
شمارهٔ ۵۸۵
۱
از سودای سر زلف چو زنجیر
شدم دیوانه من مجنون چه تدبیر
۲
مریدی قدر این معنی بداند
که روزی کرده باشد خدمت پیر
۳
از آن دارم هوای سرو قدت
که غیر از راستی زرق است و تزویر
۴
بود مأوای پیکان تو جانم
اگر بر دل زنی ز آن غمزه صد تیر
۵
اگر نقاش دیدی نقش رویت
کجا کردی دگر دعوی تصویر
۶
چو عود از آتش شوقت به آهنگ
گهی بم باشدم ناله گهی زیر
۷
بادام زلف تو مستی در افتاد
از پا افتاده ام از راه بر گیر
۸
کمال از وصل او در عیش میباش
بگو حاسد در این اندوه می میر
تصاویر و صوت

نظرات