کمال خجندی

کمال خجندی

شمارهٔ ۵۸۶

۱

زهی چو کعبه ترا صد هزار سر بر در

ندیده از مژه سیل بار ما تر تر

۲

نگفته نام لب ناز کت به جز جان جان

دوباره گفتمش ای عمر رایگان زرزر

۳

ز ناز کی خط نو سر به پیچد از ریحان

نوشته بر ورق چهره اشک ما فرفر

۴

کبود و سرخ برآید چو برگ گل از لطف

دلت به بر حجرالا سودست در مرمر

۵

بهای بوسه که گفتی چه میدهی پرسید

ندیده لایق خاک درت به جز سر سر

۶

روان روان ز دل ریش آنچه گفت کمال

به همسری قد تو عار دارد از عرعر

تصاویر و صوت

نظرات