
کمال خجندی
شمارهٔ ۷۷۷
۱
ما با غم تو خرم و آسودهخاطریم
زآن لب به کام ما شکری نی و شاکریم
۲
غایب نه ز چشم جهان بین ما چو نور
ا نو حاضری همیشه و ما با تو ناظریم
۳
نظارگی به حیرته از آن صورتست و ما
حیران جان نگاری کلک مصوریم
۴
زآن دم که نام جام بر آن لب نهاده اند
آن را که نیست معتقد باده منکریم
۵
گفتم به دیر با تو رسم یا به کعبه گفت
ما را به هر مقام که جوینده حاضریم
۶
چون دید کز تطاول آن زلف بیقرار
شوریده روزگار و پراکنده خاطریم
۷
ببرید زلف و گفت به افسوس با کمال
گر دیر میرسیم به خدمت مقصریم
تصاویر و صوت

نظرات