کمال خجندی

کمال خجندی

شمارهٔ ۸۰۴

۱

نرود نقش خیال تو زمانی ز ضمیرم

خود من ساده درون صورت غیری نپذیرم

۲

مرده ام در هوس آنکه بود فرصت آنم

که نهی پای درین دیده و در پای نو میرم

۳

حال خود با که بگویم که شکایت ز تو دارم

با خلاص از که بجویم که به دام تو اسیرم

۴

به قلم صورت اخلاص نوشتن چه ضرورت

چون ضمیر تو بود واقف اسرار ضمیرم

۵

گفته‌ای حال کمال از غم من در چه نصابست

چه توان گفت همان عاجز و مسکین و فقیرم

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
سعید
۱۳۹۹/۰۱/۰۵ - ۰۲:۵۷:۱۰
بیت آخر به این صورت اصلاح شود:گفته‌‌ای حال کمال از غم من در چه نصاب استچه‌توان گفت همان عاجز و مسکین و فقیرمتصحیح شیدفر چاپ مسکو