کمال خجندی

کمال خجندی

شمارهٔ ۹۷۲

۱

ای دهان تو قند و لب همه می

قند پیش لب تو لیس بشی

۲

تیر از آن قد نهاده سر بگریز

بیشکر دور نیست ناله نی

۳

راز ما فاش کرد خون سرشک

تو کمان را چه می کنی در پی

۴

سوختی جان ما به غمزه و زلف

چند ریزیم خاک بر سر وی

۵

آفتاب از جمال تو خجل است

ناز تا چند و سرکشی تا کی

۶

زندگی بافت از لب تو کمال

که ز رخسارها چکاند خوی

تصاویر و صوت

نظرات