
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۱۲
۱
درآمد در دل آن سلطان دلها
دل من زنده شد زان جان دلها
۲
همیکارد به کویش تخم جان خلق
که میبارد از آن باران دلها
۳
ز بس دلها که در کوی تو افتاد
شده زاغ و زغن مهمان دلها
۴
به گرما از سواد چشم من کن
سیه چتر خود، ای سلطان دلها
۵
زهی مهتاب عالمسوز کافگند
رخت در عرصه ویران دلها
۶
عذابی دارم از تو گرچه هستی
ز رحمت آیتی در شأن دلها
۷
نگویم درد خود کس را که نشناخت
طبیب کالبد درمان دلها
۸
تو می خور گرچه مشتاقان کبابند
به روی آتش سوزان دلها
۹
دل خسرو شد از نو بتپرستی
تو تا بردی همه ایمان دلها
تصاویر و صوت

نظرات