
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۱۲۹۰
۱
ز عشقت بیقرارم، با که گویم؟
ز هجرت خوار و زارم، با که گویم؟
۲
نمی پرسی ز احوالم که چونی
پریشان روزگارم، با که گویم؟
۳
همی خواهم که بفرستم سلامی
چو یک محرم ندارم، با که گویم؟
۴
نه یک محرم که راز دل توان گفت
فراوان راز دارم، با که گویم؟
۵
دلم بردی، غم کارم نخوردی
خراب است روزگارم، با که گویم؟
۶
ندارد جز تمنای تو خسرو
جمالت دوست دارم، با که گویم؟
نظرات