امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۱۳۹۸

۱

ما عافیت نثار ره درد کرده ایم

جان را به می برید عدم فرد کرده ایم

۲

زین بحر آبگون چو کسی آب خوش نخورد

دل را ز آب خورد جهان سرد کرده ایم

۳

نیک است هر بدی که کند کس به جای من

گر نیک و بد ز هر چه توان کرد کرده ایم

۴

تا چند از طپانچه توان سرخ داشتن؟

روی امل که پیش کسان زرد کرده ایم

۵

این سینه حریف که گردد ز خاک سیر

کردیم پر غبار و چه در خورد کرده ایم

۶

از بهر آن که تیره کنیم آب آسمان

دهر از غبار سینه پر از گرد کرده ایم

۷

نظارگیست چشم در این چرخ مهره باز

این کعبتین در خور آن نرد کرده ایم

۸

ای عشق، درد بخش که درمان مراد نیست

درمان جان خسرو از این درد کرده ایم

تصاویر و صوت

نظرات