
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۱۴۰۶
۱
هرگز ز دور چرخ وفایی نیافتم
وز گلشن مراد صفایی نیافتم
۲
گر همچو نای در شغب آیم، عجب مدار
کز چنگ روزگار نوایی یافتم
۳
ایام ناشتا صفت آمد از این قبل
بر خوانچه امید صلایی نیافتم
۴
دردم ز حد گشت و صفایی نشد پدید
کارم به جان رسید و دوایی نیافتم
۵
خونم بریخت عالم و خون دگر ز چشم
عمدا بریختم که بهایی نیافتم
۶
سلطانیا، به صحبت دشمن گذار عمر
کز دوستان عهد وفایی نیافتم
نظرات