امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۱۴۹۷

۱

دریاب که من طاقت هجر تو ندارم

بشتاب که افتاد به جان بهر تو کارم

۲

از من تو کران کردی و خون ماند به چشمم

گوهر ز برم رفته و دریا به کنارم

۳

هر روز دم سرد، مگر باد خزانم

هر لحظه زنم اشک، مگر ابر بهارم

۴

هر شب ز پی طالع بد تا به سحرگاه

قطره ز مژه بارم و سیاره شمارم

۵

آن دل که ز من بستده ای بهر خدا را

بسپار به من تا به خدایت بسپارم

۶

گر صد ستم از بهر تو بر روی من آید

آرم همه بر خویش و به روی تو نیازم

۷

هشدار، دل خسرو اگر زلف تو گیرد

تا ناله شبگیر به رویت نگمارم

تصاویر و صوت

نظرات