امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۱۵۵۵

۱

دوش سرمست آن نگار نازنین آمد برون

همچو طاووسی که از خلد برین آمد برون

۲

قامت زیبا و رویی چون بهار آراسته

راستی گویی که سرو راستین آمد برون

۳

او میان مطلق ندارد، این که می بینیم چیست؟

تار مویی کز دو زلف عنبرین آمد برون

۴

نازنینا، تا میان خویش بنمایی مرا

ز انتظام دیده باریک بین آمد برون

۵

چون سخن می گویی، از روی تو می گوید سخن

صورتی کز خامه نقاش چین آمد برون

۶

تا بدید انگشترین لعل تو، خسرو، پدید

دیده را آب از لب انگشترین آمد برون

تصاویر و صوت

نظرات