
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۱۵۶
۱
به هر بیتی که وصف آن رخانست
چو نیکو بنگری شه بیت آنست
۲
کمر که بسته او هست جانم
مرا جانی ست آن هم در میانست
۳
ندارم در میان تو سخن هیچ
ولی جان را سخن در آن دهانست
۴
به ما گر می کند چشم تو شوخی
که شوخی شیوه های سرخوشانست
۵
به هر مو زلف تو دارد دو صد دل
چه دزدی پر دلی نامهربانست
۶
دلم را برد و جان را کشت چشمت
جهانگیرست و هم صاحب قرانست
نظرات