
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۱۵۷
۱
بیا کز رفتنت جانم خرابست
دل از شور نمکدانت کبابست
۲
درنگ آمدن، ای دوست کم کن
که عمر از بهر رفتن در شتابست
۳
من آیم هر شبی سوی تو، لیکن
همه شب خانه من ماهتابست
۴
سیه شد روی ما از تو که رویت
زوال روز ما را آفتابست
۵
ندارد چشمه خورشید آبی
کز آن چشمه تو بردی هر چه آبست
۶
نباشد هیچ بوی نافه از مشک
ولی موی تو یکسر مشک نابست
۷
چو بر شیرین لبت از رخ چکد خوی
تمامی آب آن شربت گلابست
۸
مرا گر یک سؤالی از لب تست
ز چشمت ده جواب ناصوابست
۹
سخن گوید چو خسرو پیش چشمش
زبون غمزه حاضر جوابست
تصاویر و صوت

نظرات
میم سین
عباس پالاش
حمید