
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۱۷۲۳
۱
جانا، روان کن راحتی، ای راحت جان همه
با ما همه تلخی مکن، ای شکرستان همه
۲
تو مست و غلتان تو به تو، زلف پریشان مو به مو
جان بادگران سو به سو، گرد سرت جان همه
۳
غم دارم و دل ریش از آن، بیخوابی من بیش از من
میگفت حالم پیش از آن خواب پریشان همه
۴
زان روی چون مهتاب خوش یکدم نکردم خواب خوش
از تو نخوردم آب خوش، ای آب حیوان همه
۵
تو خفته شبها بیخبر خلقی به فریاد سحر
من جان خود سازم سپر در پیش پیکان همه
۶
ای درد تو مهمان من، مهمان دردت جان من
درد تو تنها ز آن من، درمان تو ران همه
۷
خسرو ز جان سوخته گم گشته صبر آموخته
وقتی شد آخر دوخته چاک گریبان همه
تصاویر و صوت

نظرات