
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۱۷۷۴
۱
هرروز کآفتاب برآرد زبانهای
بیرون جهم ز کلبه غم عاشقانهای
۲
نظاره بر رخ تو کنم گر ببینمت
باری ز چاوشان بخورم تازیانهای
۳
از دوستی تو به سر کوی تو نماند
ناشسته ز آب دیده من آستانهای
۴
افتاده راه من به دل و گنج معرفت
گشت از خیال سیمبران دردخانهای
۵
سوز درون کز او جگر من کباب شد
بیرون جهد ز هر ته مویی زبانهای
۶
مردن به کوی تو هوسم میکند، ولی
یابم اگر چو دیدن رویت بهانهای
۷
بیداریام بکشت که هرروز ازین خمار
باشیم گه خراب چو مست شبانهای
۸
خوابم نماند بو که رسد خواب آخرم
آغاز کن ز لازمه من فسانهای
۹
خسرو مرو به باغ که از ناله تو دی
مرغان نخوردهاند به گلنار دانهای
تصاویر و صوت

نظرات