امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۱۸۳۸

۱

ای پریوش، هر چه رسم مردمی کم می کنی

می کنی دیوانه و دیوانه تر هم می کنی

۲

زلف تو از پر دلی صد قلب دلها را شکست

بس که تو بر تو دلش در زیر هم خم می کنی

۳

بر درت جان می کنم، مزدم ز رویت یک نظر

شاه خوبانی، چرا مزد گداکم می کنی؟

۴

خاست طوفانی هم از خاک شهیدان زآستانت

وه چگونه خسپد آن خونها که هر دم می کنی؟

۵

کشتگانت را به آب دیده می شویند خلق

ای عفاک الله تو باری دیده را نم می کنی

۶

شعله های خود، دلا، روشن مکن هر جا، از آنک

تازه داغی بر دل یاران محرم می کنی

۷

درد خسرو را زیادت می کنی، ای پندگو

تو حساب خویش می دانی که مرهم می کنی

تصاویر و صوت

دیوان کامل امیر خسرو دهلوی، سعید نفیسی، با همت و کوشش م. درویش - تصویر ۵۸۶

نظرات