امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۱۸۷۶

۱

گاهم ز غمزه‌ها هدف تیر می‌کنی

گاهم زبون چشم زبون گیر می‌کنی

۲

من جامه کاغذین کنم از رشک کاغذت

کان را چو برگ که هدف تیر می‌کنی

۳

خون‌ها که می‌خورانیم، از تو بدین خوشم

گویی به کام من شکر و شیر می‌کنی

۴

شب گوییا به خواب لبم بر دهان تست

این خواب را بگو که چه تعبیر می‌کنی؟

۵

من از غمت خمیده، تو گویی جوان شدی

خوش خنده‌ای‌ست اینکه به تدبیر می‌کنی

۶

گفتی بلا رسد که به خواریت می‌کشد

جان عزیز من، تو چه تقصیر می‌کنی؟

۷

هردم مگو، ز یاری خسرو مراست شک

زیرا سخن مخالف تقدیر می‌کنی

تصاویر و صوت

نظرات